ایسلند سرزمینی مانند هیج کجا است. کشوری که گویی حرفهای زیادی را زیر گدازههای آتشفشانی، آبفشانها، چشمههای آب گرم و آبشارهایش پنهان کرده است. کشوری با ساختمانهای بسیار ساده و تا حدی ابتدایی، مردمانی آرام و صلحجو و طبیعتی بسیار بکر که باید رفت و دید تا که پازل
- پرواز: علاوه بر پروازهای برخی هواپیماییها، ایسلند دو خط هواپیمایی دارد. ICELAND AIR که هواپیمایی حامل پرچم ایسلند است که پروازهای آن مثل هر چیز دیگر در ایسلند بسیار گران است و دیگری WOW Air که پروازهای آن اقتصادی و ارزان است و در حدود دو سوم تا نصف قیمت Iceland Air تمام میشود. هر دو ایرلاین از فرودگاههای بزرگ اروپایی و آمریکایی پرواز دارند. نکته جالب اینجاست که در فرودگاه وقتی میخواهند پرواز هواپیمایی WOW Air را اعلام کنند، ابتدا WOW را با تعجب میگویند و بعد هم Air!
- یکی از روشهای به نسبت ارزان پرواز از اروپا به آمریکا (و بالعکس) استفاده از شرکت WOW Air است که چون این کشور مابین اروپا و آمریکا واقع شده است، میتوان همیشه قیمتهای آن را مد نظر داشت.
- در ایسلند چیزی به نام قطار وجود ندارد. حمل و نقل به شدت گران و کرایه تاکسی غیرقابل پرداخت است. برای همین از سیستم Car pooling (خودروی اشتراکی) استفاده خیلی زیاد استفاده میشود. یک سایت بی در و پیکر و بسیار ابتدایی به شدت مورد اعتماد و استفاده است. http://samferda.is/en/
- به دلیل نبودن قطار و مترو، سیستم کرایه خودرو به شدت رواج دارد. برای کرایه خودرو وجود کارت اعتباری به نام شخص لازم است. برخی از آنها ممکن است که با ودیعه گذاشتن مبلغی در حدود ۱۰۰۰ دلار پول نقد هم قبول کنند (نیاز به چانه زنی دارد)
- ایسلند گرانترین کشور دنیا است. هتلهایش با اینکه بسیار گران هستند، امکانات آنچنانی ندارد و بسیار ساده تزیین شدهاند.
- سیستم آب گرم به صورت متمرکز و با استفاده از آب چشمههای زیرزمینی است. برای همین موقع دوش گرفتن بوی نامطبوعی به مشام میرسد که در واقع بوی سولفور (گوگرد) است.
- در ایسلند نه تنها آب لولهکشی بلکه همه آبهای روان و دریاچهها عاری از میکروب و بسیار گوارا است. پول خود را صرف خرید آب معدنیهای گران نکنید.
- دیدن ایسلند در زمستان برای دیدن شفق قطبی و طبیعت بکر آن و در تآبستان برای ورزش مفرح رفتینگ و دیدن طوطی دریایی (Puffins) منحصر به فرد است.

و اما سفر
در پاییز ۹۶ یک روز هواپیمایی Aegean یونان که آن زمانها به واسطه برجام به ایران پرواز داشت یک تخفیف برایم ایمیل کرد که بسیار جذاب بود. با آن تخفیف رفت و برگشت به اروپا در حدود ۱۹۰ یورو! خوشبختانه ۱۰ روز از مهلت ویزای مالتیپل هم باقی مانده بود. به طور ناگهانی تصمیم گرفتم که بروم ایسلند.
برنامه سفر هم به این صورت شد که از تهران به پاریس بروم و آنجا پس از چند ساعت توقف راهی ایسلند شوم. مسیر برگشت هم شد از راه کپنهاگ دانمارک! چرا این مسیر؟ چون این ترکیب مسیر کمترین هزینه را داشت. مثلا اگر برای برگشت آمستردام را انتخاب میکردم حدود ۱۰۰ یورو گرانتر میشد. برای همین است که انتخاب ترکیب شهرهای مختلف در بین راه میتواند روی هزینه سفر و البته زمان تاثیرگذار باشد. البته اینکه آدم در بین سفر چند ساعت یا یک روز وقت اضافه داشته باشد که برود یک دور کوچک هم در یک شهر و کشور بزند خیلی هم خوب است. کپنهاگ هم از آن جاهایی بود که با این روش ۸ ساعت وقت برای دیدنش داشتم.
یک روز قبل از سفر WoW Air ایمیل فرستاد که اگر تمایل داری میتوانی کارت پرواز را همین الآن آنلاین دریافت کنی و خب من هم این کار را انجام دادم و فردا راهی سفر شدم.
Aegean هواپیمایی خوب و سرحالی است. مهمانداران خوشگل و جذاب و خوش اخلاقی هم دارد که سارافنهای خیلی شیک پوشیده بودند. یک توقف کوتاه در فرودگاه آتن داشتیم و بعد هم با تعویض هواپیما به فرودگاه شارل دوگل که رسیدم ۵ ساعت به پرواز باقی مانده بود. یک پیامک هم رسید که پرواز یک ساعت تاخیر خواهد داشت. سرما خورده بودم و تب هم داشتم. بعد از رفتن به کلینیک فرودگاه و داروخانه تصمیم گرفتم یک دوری هم در پاریس بزنم. رفتم و از اینفورماسیون! در مورد رفتن به شهر با مترو و یا اتوبوس پرسیدم و گفت این کار را انجام نده! وقتی گفتم وقت دارم گفت گیر میکنی در ترافیک و پروازت را از دست میدی! گفتم با قطار چی؟ گفت حساب و کتاب ندارد و توصیه کرد که در فرودگاه شارل دوگل که در برخی نواحی به شدت بوی ادرار میدهد، بمانم و برای خودم دور بزنم.
بعد از گشت و گذار و کمی چرت زدن حدود یک ساعت و نیم مانده به (ساعت جدید) پرواز به کانتر رفتم و کانتر بسته شده بود و کارمندان داشتند بساط خود را جمع میکردند! گفت برو فردا بیا! مدل ایرانی خودم شروع کردم خواهش و التماس و بحث که فایدهای نداشت.
وقتی اعتراض کردم که پیامک دادهاید که پرواز تاخیر دارد گفت بقیه پیامک را هم بخوان! درست است. در ادامه پیامک آمده بود که کانتر سر ساعت قبلی باز و بسته میشود! و من آن را نخوانده بودم. عرق سردی روی پیشانیام نشست. آدم برای یک سفر دو سه روزه برنامهریزی کند و یک روز آن را هم اینچنین از دست بدهد. هتل که رزرو کرده بودم هم بماند. ناگهان به ذهنم رسید که من روز گذشته پرواز را آنلاین چک-این کرده بودم و آن را به کارمند WoW Air نشان دادم. گفتم بنده خدا تو که کارت پرواز داری، نگران چی هستی؟ خیالم راحت شد و فقط ماند مسئله چمدان که گفت با خودت بیارش داخل هواپیما.
با اینحال وقتی میخواستم سوار هواپیما بشوم، کارمند آنها دوباره به چمدان گیر داد و من هم به روی خودم نیاوردم که موضوع چه بوده! طلبکارانه همه گفتم که این چمدان Cabin Friendly است! به هر حال چمدان را همان جا تحویل گرفت و یک برچسب هم به من تحویل داد و خیالم بابت همه چیز راحت شد!
هواپیما نه خیلی شیک بود و نه خیلی تمیز! مهماندارها هم یک لباس بنفش (رنگ سازمانی WoW Air) پوشیده بودند که جذاب نبود. وقتی کار تیکآف و پرواز تمام شد، لباس آنها هم تغییر کرد و شدند فروشنده دورهگرد! به طور کلی همه ایرلاینهای ارزان اینطور هستند. در WoW Air به جز سرویس بهداشتی که رایگان بود. همه چیز پولی بود و مهماندارها اول یک کاتالوگ آوردند که شامل همه چیز اعم خوراکی و وسایل الکترونیک و آرایش و همه چیز میشد. بعد هم با چرخدستیشان آمدند و سفارشها را انجام میدادند.
بیشتر پرواز از روی اقیانوس اطلس بود. حس غریبی داشت. احساس غربتی عجیب میکردم. هیچ وقت چنین چیزی را تا آن موقع تجربه نکرده بودم. چهره آدمها و فضا به شکل عجیبی تغییر کرده بود. اینجاست که آدم در رابطه با چیستی و کیستی خود به فکر فرو میرود و وقتی که به ایسلند میرسی میبینی همه چیز رنگ و بوی دیگری دارد.


اولین چیزی که احساس کردم سردی هوا بود! از قبل پیشبینی لباس خیلی گرم را کرده بودم. اما فکر نمیکردم در همان فرودگاه لازم باشد.
وقتم به شدت محدود بود و برنامه فشردهای را تنظیم کرده بودم. اولین برنامهام پس از رسیدن، رفتن به برکه آب گرم بلولاگون Blue Lagoon بود که از جمله باید رفتهای ایسلند است. برای رفتن از فرودگاه به بلولاگون و از آنجا به ریکیاویک اتوبوس را از پیش اینجا رزرو کرده بودم.
بعد از مدتی انتظار و اینکه در آن سرما تمامی اجزای بدن آدم خشک میشود سرانجام اتوبوس رسید.

در میانه راه دیدن گدازههای آتشفشانی برف گرفته تو را به حال و هوایی میبرد که گویی آمدهای به یک سیاره دیگر.

همان ابتدای بلولاگون، یک ساختمان پیشبینی شده برای امانت گرفت چمدانها. البته کمی هم هزینه دارد. بعد از حدود ۱۰۰ متر پیاده روی به محوطه اصلی وارد میشویم که بر اساس نوع رزرو قبلی هوله/حوله، دمپایی و رب دو شامبر را تحویل میدهند. یک دستبند هم تحویل میدهند که هم برای در کمد است و هم برای اینکه اگر در بلولاگون از خدمات مختلف و رستوران و انواع نوشیدنی استفاده کردی، در آخر کار همه را با تو حساب کنند.
آبی که در برکه بلولاگون است آب گرمی است که از یک نیروگاه زمینگرمایی در چند کیلومتر آن طرفتر میآید. به طور کلی برای تولید برق در ایسلند حتی یک مولکول دیاکسید کربن تولید نمیشود و تمام نیروگاهها با استفاده از چشمههای آب گرم کار میکنند.
تجربه بلولاگون آنهم وسط زمستان تجربه بینظیری است. دمای هوا در حدود منفی ده درجه بود و با اینحال دمای آب حدود ۴۰ درجه سانتیگراد بود که بسیار مطبوع و دلچسب بود. برف میآمد، شب بود و نور کمرنگ چراغها در بخار آب که به آرامی و لرزان و رقصان به هوا میرفت محو میشد. همه جا ساکت بود و گاه صدای حرکت آرام آب به گوش میرسید. وقتی که سرما را احساس میکردی میشد کمی خود را زیر آب پنهان کنی تا دوباره گزگز گرمای بدن که را که در سرما به آرامی با تو همدم شده است احساس کنی.
تجربه توامان آرامش و هیجان
توضیح: این فیلم مربوط به سفر من نیست. اما شاید بتواند تا حدی فضا را نمایش دهد.
ادامه دارد…
اسم پایتخت رو ننوشتی٬ رًیشٍویک اگه اشتباه نکنم باشه. منتظریم واسه بقیه قسمت ها. فکر کنم کمتر ایرانی به ایسلند سفر کرده باشه.
عالی بود
منتظر بقیهاش هستیم
چینیها، پول دستشون اومده و همه جا هستن این لامصبها